کاظمی قمی نماینده ویژه رییس جمهور ایران در افغانستان به اسلام آباد رفته تا با رهبران این کشور درباره افغانستان گفتگو کند. گمان میرود که مقابله با چالشهای امنیتی فراگیر در منطقه، از اصلیترین محورهای گفتگوهای مقامات ایرانی و پاکستانی باشد.
افزایش بهتآور عملیاتهای انتحاری در ایران و پاکستان که پشتیبانی آنها از افغانستان تحت سلطه طالبان صورت گرفته، تهران و اسلام آباد را وادار به جستجوی راهکار مشترک کرده است. اما به نظر میرسد که یافتن ابزارهای مشترک برای کنترل و مهار طالبان، تنها انگیزه سفر آقای قمی به اسلامآباد نیست. زمزمههای رسمیت دادن به ادارۀ طالبان توسط آمریکا (در پوشش سازمان ملل)، یکی از دغدغههای جدی ایران است.
گزارش فریدون سینیرلی اوغلو نماینده دبیر کل سازمان ملل از وضعیت افغانستان به آقای گوترش، ظاهراً این سازمان را وا داشته که پس از ظاهرسازی در تحقق برخی مطالبات جامعه جهانی از سوی طالبان، رسمیت دادن به حکومت طالبان را در دستور کار قرار دهد و قراین نشان میدهد که ایران، در تحولات آتی افغانستان، هیچ نقشی ندارد.
شاید تصور شود که رسمیت یافتن حکومت طالبان، چندان هم با سیاست کنونی ایران تعارض نداشته باشد، اما اگر میزان اثرگذاری ایران بر تحولات آتی افغانستان به صفر برسد و افغانستان، جولانگاه مطلق و بی چون و چرای آمریکا شود، یک شکست بزرگ برای ایران به حساب میآید. ایران برای تامین منافع خود در افغانستان بر آن بخش از طالبان سرمایهگذاری کرده بود که عملاً پس از واگذاری کشور به این گروه، به حاشیه رفتند و نتوانستند یا نخواستند هیچ یک از توقعات ایران را برآورده سازند.
از آنسو، آمریکا با پیگیری طرح مدغمسازی، در تلاش است تا با اضافه کردن برخی چهرههای همسو با خود در حکومت پیشین به طالبان، ظاهر یک حکومتفراگیر را به اداره طالبان بدهد و از رهگذر آن، مقدمات رسمیت دادن به حکومت طالبان را فراهم آورد. اگر این اتفاق بیفتد، عوامل وابسته به آمریکا در حکومت جمهوری به نیروهای مورد تایید آمریکا در ساختار طالبان (همانهایی که از دادن آب به ایران مضایقه کردند) اضافه خواهند شد و ساختار اصلی حکومت آینده افغانستان را تشکیل خواهند داد.
ایران، به عنوان کشوری که در بیست سال حکومت جمهوری، یکی از اثرگذارترین کشورها بر تحولات سیاسی افغانستان بوده و لااقل نیمی از قدرت سیاسی در اختیار متحدیناش قرار داشته، اکنون، نه تنها هیچ تاثیری بر سیاستهای طالبان ندارد که مجبور شده برای کاهش آسیبپذیری امنیتی خود از ناحیه گروههای تروریستی تحت حمایت طالبان، دست به دامن پاکستان ببرد.
برای روسیه، معامله با آمریکا بر سر افغانستان، در بدل آنچه که در اوکراین به دست میآورد، معامله قابلملاحظهای است، اما برای ایران، که اخراج آمریکا از افغانستان را به عنوان مهمترین انگیزه معاشقه خود با طالبان ابراز میکرد، تداوم حضور آمریکا در افغانستان بدون حضور حداقلی ایران، یک فاجعه است.
ایران در دو سال گذشته، دقیقا در همان زمینی بازی کرده که آمریکا دوست داشت
تداوم سیاست کنونی ایران نسبت به افغانستان، ایران را در آینده با خطرات بیشتری مواجه خواهد کرد. با توجه به اینکه ایران، به دست خود، متحدین چهل ساله را پس زده، سفر کاظمی قمی به اسلام آباد، عمدتا با هدف لابیگری برای آن بخش از طالبان است که ایران خیال میکند با این کشور همسویی دارد و در تحولات آتی از سوی آمریکا کنار گذاشته خواهد شد (حلقه وابسته به ملا هیبتالله) و این اقدام، تداوم اشتباهات دو سال و نیم گذشته ایران است و وضعیت ایران در افغانستان را بهبود نخواهد بخشید.
به هر میزانی که طالبان به ثبات نزدیکتر شوند، گروههای جدایی طلب هم قدرتمند تر میشوند و با انگیزه و تجهیزات بیشتری فعالیت خواهند کرد و عوارض چنین اتفاقاتی، ایران را در خود غرق خواهد کرد. ایران، همه ظرفیتهای خود در افغانستان را از بین برده و شاید احیای این ظرفیتهای به فنا رفته، ضرورتش بیش از سفرهای بیحاصل به اسلامآباد و لابیگری برای بخشهایی از طالبان باشد.
سید احمد موسوی مبلغ