کبرا و هیچ انسانی «غیرقانونی» نیست
از دیپورت و آزار گستردۀ مهاجرانی مثل «کبرا» که میشنویم، گاهی حتی از مطالبه برای بهبود زیست مهاجران پشیمان میشویم
به گزارش مهاجرتایمز به نقل از پیام ما—شیما وزوایی پژوهشگر ارتباطات و روزنامهنگار اجتماعی: این روزها در فضای سیاست همه از «گفتمان» میگویند. کار به جایی کشید که حتی ادعا شده بود مردم به گفتمان ِ نامزدهای انتخابات رأی دادهاند و آن گفتمان باید مدنظر قرار بگیرد. برخی هم که میخواستند باهم «گفتمان کنند». حکایت اشتباه بهکاربردن مفهوم گفتمان بهجای «گفتوگو»، خود سر درازی دارد. اما درست مانند گفتوگو، گفتمانها هم میتوانند در بسترهای اجتماعی و باتوجه به روابط کلامی میان گروهها و ذینفعان، ساخته و برساخته شود؛ گفتارهایی که در کشاکش رخدادها و کمپینهای کوتاه و بلندمدت سیاسی نهادینه میشوند، بر ذهنیتهای جامعه، رفتارهای اجتماعی و حتی شکلگیری سیاستها تأثیر میگذارند.
اگر با دیدِ تحلیل گفتمان به ادبیات و زبانهای استفادهشده توسط نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری و در نتیجه فضای عمومی ایجادشده به ویژه در فضای مجازی نگاه کنیم، میتوان از تقویت گفتمان مهاجرهراس و مهاجرستیزی سخن گفت که به نظر میآید با دلایل بیرونی طبیعی و غیرطبیعی به شکلگیری موجهای جدید ضدافغانستانی در سپهر عمومی دامن زده است. ادبیات رایج ضدمهاجر، نه در ایران، بلکه در تمامی دنیا، ادبیاتی است که مهاجران را به دو دستۀ «قانونی» و «غیرقانونی» تقسیم میکند.
چنین ادبیاتی اتفاقاً به روال معمول، ارتباط چندانی به قوانین مهاجرت، حقوق و سیاستها و مدارک ندارد، بلکه برچسبی برای اخراج گستردۀ مهاجران و مشروع جلوهدادن آن ایجاد میکند. نمونههای سیاستهای غیرانسانی اخراج مهاجران براساس تقویت گفتمانهای مهاجرهراس از این دسته، کم نیستند.
چند هفتۀ اخیر، خبرگزاریها به افزایش معنادار و چشمگیری محتوای مهاجرستیز در رسانهها اشاره کرده و منشأ آن را اکانتهای جعلی میدانند که با «تِرندسازی» به ذهنیتسازی برای دولت و ایجاد تنش میان ایران و طالبان مشغول هستند. موجهای فضای مجازی آن هم بدون اینکه تغییر واقعی و معناداری در حضور مهاجران افغانستانی در ایران و سیاستهای دولت دربارۀ آنها صورت گرفته باشند، معمولاً منشأ طبیعی و اجتماعی ندارند. اما نباید فراموش کرد که کمپینهای انتخاباتی تقریباً همۀ نامزدها، که عموماً بدون ارایۀ یک برنامۀ سیاسی، صرفاً به واکنش به موضوعات عمومی و پرمخاطب و سوژهسازی سیاسی بسنده میکردند، بستری پرخطر و متزلزل برای تقویت گفتمان مهاجرستیز به وجود آوردند؛ بدون آنکه سیاستی مشخص و انسانی برای مدیریت مسئلۀ مهاجرت در کشور ارائه شود.
شاید خوانندگان، کمپین اول «دانولد ترامپ» برای ریاستجمهوری آمریکا را به خاطر بیاورند. آنجا که ترامپ برای همراهکردن اقشار ناراضی سفیدپوست، از وضعیت اقتصادی، فرهنگی و رفاهی در آمریکا به دشمنسازی، دیگریسازی و هراسافکنی دربارۀ مهاجران لاتین و مسلمان روی آورد و ایدۀ عجیبوغریب «دیوار مرزی» را مطرح کرد که قرار بود تمام مشکلات کشور را بر دوش نحیف کودکان و کارگران مهاجر خالی کند؛ دیواری که ایدهاش آنقدر پوپولیستی و دروغی بود که قرار بود ۲۰۰۰ مایل باشد و یک «درِ قشنگ» برای ورود «مهاجران قانونی» داشته باشد.
امروز از آنجای که بارها و بارها ثابت شده، این ایده غیرقابلاجرا و تنها یک «کلمۀ کلیدی» برای گفتمان مهاجرهراسی بود، حتی خود ترامپ هم روی آن مانور انتخاباتی نمیدهد. اما این باعث نشد که کمپینهای انتخاباتی که باید در زمانی کوتاه «رأی جمع میکردند»، با هر ابزار رسانهای و روابطعمومی چنگ نیندازند. «محمدباقر قالیباف» از ساخت «دیوار شرقی» برای بیرونراندن مهاجران میگفت که قرار بود «امنیت» برای ایرانیان به ارمغان بیاورند. «مسعود پزشکیان» وعدۀ «انسداد کامل مرزها» را داد و «علیرضا زاکانی» که سابقۀ مجرمسازی از مهاجران را در شهرداری دارد، از برخورد با مهاجران محلۀ فرحزاد را به عنوان دستاوردهایش میگفت.
امروز میدانیم نمونۀ عجیب و نادر «کبرا غلامی»، زن جوان پژوهشگری که علیرغم داشتن تمامی مدارک اقامتی به دلیلی نامشخص و طی تنها چند ساعت رد مرز شده است هم، وجود دارد. سؤال اینجاست که حتی اگر فرض کنیم گفتار «قانونیبودن مهاجران» محلی از اعراب دارد، براساس کدام قانون و کدام اخلاق، کبرا باید از حقوق بدیهی انسانی خود به عنوان یک شهروند مهاجر برخوردار باشد؟
فعالان اجتماعی و پژوهشگران حوزۀ مهاجرت، سالها از غیاب کامل پرداختن به موضوع مهاجرت و غفلت از مدیریت شایستۀ این حوزه در دولت و به ویژه در مناظرات و کمپینهای انتخاباتی گفته، نوشته و گِله کرده بودند؛ مدیریتی که بتواند به شمول اجتماعی و اقتصادی مهاجران، تنظیم قوانین و سیاستهای مهاجرتی و اجرای آن، همچنین مسائل مهمی مانند آموزش، حقوق کار، هویت و شناسنامه و… بپردازد. امسال تغییر این رویکرد و گفتمانسازی علیه مهاجران در انتخابات ایران، حتی به چشم رسانههای بینالمللی مانند «فارن پالیسی» هم آمد و دربارۀ آن نوشتند. اما وقتی کمپینها و گفتمانهایی که نامزدها ترویج میکنند و یا از آن اثر میپذیرند، به سیاستهایی که معطوف به زندگی واقعی شهروندان در جامعه نیستند نمیپردازند، نباید هم از آنچهکه در بلندمدت از آنها برمیآید متعجب شد. در علم ارتباطات به این شیوه، ایجاد سروصدا یا «نکتهگزینی» (soundbite) میگویند.
از دیپورت و آزار گستردۀ مهاجرانی مثل «کبرا» که میشنویم، گاهی حتی از مطالبه برای بهبود زیست مهاجران پشیمان میشویم و با خودمان میگوییم شاید همان بهتر که زیست غیررسمی مهاجران را به حال خود بگذاریم و بر به رسمیتشناختن و تعامل تکیه کنیم. دولت و تمامی نهادهای تصمیمگیر و اجرایی، باید برای ترمیم گفتمان مهاجرستیز در جامعه بکوشند، باید پاسخگو باشند و وظیفۀ خود را در قبال مهاجران به عنوان بخش مهمی از جمعیت ایران و مدیریت موضوع مهاجرت انجام دهند، تا کبراها بمانند و کار و زندگی کنند و در ساختن و بهتر کردن این کشور مشارکت کنند. #مهاجرتایمز #کبراغلامی