آیینه میرقصد—روایتگر از دردها و شادیهای یک زن افغانستانی است
گفتوگویی مهاجر تایمز با معصومه مهشید برگزیدۀ بخش ویژه چهارمین دورۀ جایزه ملی کتاب سال جوانان ایران به عنوان جوان مهاجر
گفتوگوکننده: اسدالله جعفری(پژمان)
در آفاقیکه شاعران کمتری، جنبهها و زوایای مختلف زندگانی درون اجتماعی را سوژههای شعریشان قرار میدهند و بیشتر مشاهدات بیرونی را در ابیاتشان توصیف و تعریف میکنند. بنابراین، سراغ شاعر جوان مهاجرِ رفتیم که هرکدام از ابیات و شعرهایش، شرح و وصفی است از گوشهها-زوایای هنجارهای زندگی-درون اجتماعی و انتقادی در افغانستان.
معصومه مهشید، شاعر و جوان مهاجر متولد 1377 در ولایت غزنی افغانستان است. او فارغالتحصیل مقطع لیسانس در رشته علوم کامپیوتر از دانشگاه غزنی و دانشجوی برحال مقطع ماستری_کارشناسیارشد در رشته مهندسی کامپیوتر در دانشگاه یزد میباشد. «آیینه میرقصد»، عنوان اولین کتاب شعری معصومه است که در بهار سال 1402 در تهران منتشر شده است. در این گفتوگو سراغ مهشید رفتیم تا اینکه او را بیشتر بشناسیم:
مهاجرتایمز: سپاسگزاریم از اینکه به ما فرصتی این گفتوگو را دادید، ما مهشید را فقط از طریق نام کتابِ که «آیینه میرقصد» شنیدهایم و میشناسیم، اینک میخواهیم که مخاطبان بیشتر با شما و با سطرها و ابیات شعریتان آشنا شوند-در نخست میخواهیم که خودت را برای مخاطبان و همچنین برای هواداران شعردوست و شعرانگیزت معرفی کنید.
مهشید: با درود! خواهش میکنم و سپاس از شما از اینکه زمینهی این گفتوگو را فراهم کردید. من معصومه مهشید، متولد 1377 خورشیدی، شاعر و گهگداری شعر مینویسم و دانشجوی برحال دوره کارشناسیارشد-روستازاده و از دورافتادهترین روستاهایی ولایت غزنی از ولسوالی مالستان در جنوب شرق افغانستان هستم. من از دههی نود بدینسو، شروع به شعر نوشتن کردهام. دورهی مکتب را در لیسه/دبیرستان دخترانه مَکَنَک ولسوالی مالستان ولایت غزنی خواندم و دورۀ کارشناسی را در رشته علوم کامپیوتر در سال 1398 از دانشگاه غزنی به اتمام رساندم و اکنون هم دانشجوی دورۀ کارشناسی ارشد دانشگاه یزد در رشته مهندسی کامپیوتر میباشم.
مهاجرتایمز: اکنون شما با راهیافتن در یک رویداد فرهنگی بیشتر به چشم میخورید و برگزیدۀ بخش ویژه چهارمین دورۀ جایزه ملی کتاب سال جوانان ایران به عنوان «جوان مهاجر» از افغانستان شدهاید و این موفقیت برایت مبارک است. بنابراین، راهیابی و گزینشِتان در جایزه ملی کتاب سال جوانان به عنوان جوان مهاجر و همچنان از جامعۀ زنان، برایت چه حس و پیامی داشته است؟
مهشید: سپاسگزارم! باید یادآور شوم که برگزاری چنین رویدادهای فرهنگی و ارجنهادن در ارتقای حوزههای کتاب، فرهنگ نوشتاری و مکتوب در عصر و زمانهای که همه چیز پشت صفحات مبایلهای هوشمند محو و خلاصه شده است-کاری بس عظیم و امیدوارکننده برای تمامی جوانان از اقشار، فرهنگها، زبانها و ملیتهای مختلف است. در این بازۀ زمانی من هم بسیار خرسند و مسرورم که در جمع از راهیافتگان چهارمین دورۀ جایزه ملی کتاب سال جوانان به عنوان جوان مهاجر از جامعۀ زنان و مهاجران بودم.
مهاجرتایمز: قبلا درچه جایزهها، رویدادها و جشنوارههای فرهنگی برگزیده شدهاید؟
مهشید: من قبلا در سال 1400 خورشیدی در «جشنوارهی ملی شعر صلح» که بین ولایتها/استانهای مختلف افغانستان در شهر کابل برگزار شده بود، برندهی تندیس مقام دوم صلح شدم.
مهاجرتایمز: به نظر شما شعر سراییدن و شعر گفتن یک هنر اکتسابی است یا ذاتی؟
مهشید: به باور من هیچکسی از ابتدا شاعر، نقاش و هنرمند تولد نمیشود، ولی هرانسان ذاتا هنرهای در وجودش دارد که بروز و شکوفایی آن در مسیرهایکه انسانها میپیمایند و تلاشهایکه میکنند، بستگی دارد.
مهاجرتایمز: شما با کتابیکه «آیینه میرقصد» مجموعهای از شعر شماست در جایزه ملی کتاب سال جوانان راهیافتید، میشود از جزئیات این کتاب بگویید و اینکه اشعار و ابیات این کتاب درچه زمینههای است و اغلب مخاطبان آن چه کسانیاند؟
مهشید: «آیینه میرقصد» یک مجموعه شعری است که محتوای آن بیشتر عاشقانه و متمرکز بر مسائل و موضوعات اجتماعی میباشد. بااینحال، این اثر از دیدگاه خودم، روایتگر از دردها، شادیها، داشتهها و نداشتههای زندگی یک زن افغانستانی از بطن جامعۀ افغانستان است. این مجموعه شامل 56 غزل، 5 چهارپاره و دوتا مثنوی است که در 103 صفحه رقعی در بهار 1402، توسط انتشارات آمو در تهران به چاپ رسیده است.
مهاجرتایمز: تاکنون از شما چند عنوان اثر چاپ شده و این آثار تنها در حوزه شعر بوده و یاهم سایر موضوعات؟
مهشید: در سال ۱۳۹7 یک مجموعه شعر از غزلها و دوبیتیهای شاعران غزنه به نام «عبور از سنگ» به کوشش حکمت نظری به چاپ رسید که در آن غزلهای از من نیز منتشر شده است و «آیینه میرقصد» هم اولین مجموعه شعریام است که بهار امسال در ایران به چاپ رسیده است.
مهاجرتایمز: علاقهیتان به ادبیات شعر از چهزمانی شروع شد و از چهزمانی شعر نوشتن و گفتن برایت مهمتر و جدیتر شد و انگیزۀ آن چه بود؟
مهشید: شعر و شاعری را از زمانیکه دست چپوراستم را شناختهام و به یاد دارم، دوست داشتهام. اولین رگههای علاقهمندیام به شعر به دوران کودکی من بر میگردد. هرچند که در آن ایام و زمان در محیطیکه من بزرگ شدم، خبری از کتاب و برنامههای فرهنگی و شعری و بخصوص برای کودکان و نوجوانان نبود. اما از آنجایکه به یاد دارم، هر شعری که میخواندم یا از کسی میشنیدم و همچنان آنرا از دست نمیدادم. حفظ میکردم و یاهم به دفترچهای یادداشت میکردم. آنقدر به تکرار و با اشتیاق میخواندم تا اینکه در ذهنم حفظ شود.
اما از زمانیکه خواهر بزرگترم کامله کیهان وارد دانشکده زبان و ادبیات فارسی-دری در دانشگاه غزنی شد و او شروع به نوشتن شعر کرد. با اینوجود، پای شعرخوانی و کتابهای شعری، بیشتر در خانۀ ما باز شد و من هم علاقهمند شدم تا شعر بنویسم. از طرفی هم در روزگارانی که خودم دانشجوی دوره لیسانس در دانشگاه غزنی بودم «خانه ادبیخیام» در آن شهر و جلسات هفتگی آن شور و اشتیاق تازهای را بر سر هواداران شعر و نویسندگی انداخت. همین فرصتهای اندک اما بزرگ باعث شد که من هم دست به قلم شعر و شاعری بردم. پس از فراغتم از دانشگاه، تصور میکردم که بیشتر با شعر و ادبیات درگیر شدهام. شاید هم این سایههای شعر است که با گذر زمان پا به پای من آمده است.
مهاجرتایمز: اغلب درچه قالبها و سبکها شعر میگویید و مینویسید، مضمونها و موضوعات اشعارتان بیشتر چیست؟
مهشید: همانطوریکه قبلا هم اشاره کردم، بیشتر شعرهایم در قالب غزل، دوبیتی، چهارپاره و مثنوی است. البته دوبیتیهایم را در این مجموعه نیاوردهام و تصمیم دارم که در فرصتهای بعدی در یک مجموعه دیگری به نشر برسانم. اشعاری که شامل این مجموعه است، بیشتر مضامین عاشقانه، اجتماعی و انتقادی دارد که در آن خواستهام، فضای تاریک جامعهطالبانی-تحت سلطهطالبانی را از زاویهی دید یک زن که خود نیز یکی از قربانیهای چنین جامعه میباشد به تحریر و تصویر بکشم.
مهاجرتایمز: عنوان مجموعۀ شعرتانکهــ«آیینه میرقصد» را چگونه انتخاب کردید و این عنوان برای موضوع و مخاطبانات چه پیامی دارد؟
مهشید: من، عنوان «آیینه میرقصد» را از داخل یکی از غزلهای همین کتابم انتخاب کردهام که تصویر و مفهوم این عنوان به یکی از صحنههای رمان رهنورد زریاب به نام «گلنار و آیینه» نیز اشاره دارد:
«یک شعله آتش دورِخود انگار میچرخد
آیینه میرقصد، ولی گلنار افتاده.»
این عنوان از دید من، تمثال شجاعت و ایستادگی برای زنان جامعه امروزی ماست. اگر در میان دود، آتش و خون هم باشند، لازم است که برای احقاق حقوق خود مبارزه کنند. من این مجموعه را در شرایطی منتشر کردهام که در جامعۀ ما خفقان روزگار، خیلیها را از پا درآورده و قلمهای بسیاری را که از درد و رنج روزگاران مردم و جامعه مینوشتند متوقف شده است. من انتظار دارم، گذشته از بیتهای داخل کتاب، این اتفاق به تنهایی خود پیامی باشد از جنس بیداری، مقاومت و ایستادگی برای جوانان و بخصوص دختران قلم به دست کشورم افغانستان.
مهاجرتایمز: به عنوان یک جوان مهاجر، مهاجرت چه تأثیراتی بر وضعیت شعر شما داشته است؟
مهشید: از آنجاییکه من تجربهی چندانی از دنیای مهاجرت ندارم و زمان محدودی است که در ایران به سر میبرم یا شاید به دلیل قرابت فرهنگی بین دو کشور هنوز نتوانستهام، روحا از فضای تنگ و تار طالبانی کشورم افغانستان-رهایییابم، از اینرو شعرهایم بیشتر رنگ و بوی یک زن ساکن در فغانستان را دارد تا مهاجری در ایران.
مهاجرتایمز: شعر و ادبیات بر روان عالم آوارگی و مهاجرت و بر وضعیت یک جوان مهاجر، و در کل مهاجران چه تأثیری دارد؟
مهشید: هرچند که به باور بسیاری از آدمها و انسانها، ادبیات و شعر عملا دردی را درمان نمیکند و باری را از دوش بشر برنمیدارد، اما به نظر من، شعر میتواند، التیامبخش زخمهای عاطفی، روحی و روانی انسانها باشد. ادبیات مهاجرت که ژانر جدیدی در حوزههای ادبیات روایتگری و داستانی میباشد و طی چند دههی اخیر در جوامع مهاجر و پناهندگان گسترش یافته است. در همینحال، ادبیات و شعر میتواند زبان آوارگیها، رنجها و مهاجرت از تجربههای تلخ و شیرین انسانهای مهاجر باشد.
مهاجرتایمز: آثار کدام شاعران را بیشتر دوست دارید و مطالعه میکنید و همچنین تحت تاثیر نظریات شعری کدام شاعر بودهاید و نظرتان در مورد اشعار فروغ فرخزاد چیست؟
مهشید: زبان شعری فروغ فرخزاد، زبان یک زن آزاده و آگاه است و در مورد او همین بسکه گفتهاند: «فروغ ابر شاعر فراسوها است.» در فضای شعرهای من، بیشتر طرفدار غزل و مثنوی هستم تا شعر سپید و نیمایی. بنابراین، از میان شعرهای کلاسیک و معاصر هم بیشتر اشعار شاعران معاصر همچون؛ ابراهیم امینی، فاضل نظری، کامله کیهان، حکمت نظری، مهتاب ساحل و غیره که دستکم هر روز اشعارشان را در فضای مجازی میخوانم و برایم جذابیت بیشتری دارند. گرچند، من در شعر پیرو مکتب خاصی نبوده و سبک کسی را دنبال نکردهام-ولی با اینحال-تاثیری که شعرهای شاعران امروزی روی سبک شعریام گذاشته باشند-تردیدی ندارم.
مهاجرتایمز: سپاسگزارم از همراهیتان-در پایان میخواهم یکی از شعرهای خود را که از محتوای کتاب «آیینه میرقصد» باشد، برای ما و مخاطبانات بخوانید:
مهشید: ممنونم از شما از اینکه فرصتی را مهیا کردید تا در مورد شعر و مهاجرت، گپوگفتی داشته باشیم.
همیشه تیغ به دستی و در برابر من
چهکار داشت به دینات؟ لباس و چادرمن
ببر، بخند، بزن، آه! نابرادرمن
چقدر مانده مگر تا به سیم آخرمن
کیلوی چند خداوند در مغازهیتان؟
چقدر باز برقصم به ساز تازهیتان
چقدر باز بسوزم که بیاجازهیتان
شکسته مویمن ایمانک قراضهیتان
اگرچه خواستهای از خدا، عذاب مرا
و بسته تا ابد دستِ انتخاب مرا
همیشه داغ دلرفته در مذاب مرا
گرفتهای به چه حقی، بگو کتاب مرا؟
قبول، ما همه کفریم و بندهاید شما
به فرض، آخر خط هم برندهاید شما
شدیم بره و گرگ درندهاید شما
همیشه لایق اشکیم و خندهاید شما
همان تبسم و فرخندهایم و شیرینیم
دو سه برابر دنیای خویش غمگینیم
چه فرق میکند اینجا کدام آیینیم
که در مسیر به جز مرگ را نمیبینیم
اگرچه حرف و حسابی نمیشود سرتان
همیشه سورهی یاسین و کلهی خرتان
چگونه شرح دهم درد را به باورتان؟
به حال مان بگذارید، گور مادرتان!.