سیاهههای تاریخ را آنگونه که است روایت کنید
از رنجها بنویسید! از رنجهای در انزوا ماندنی یک قشر براساس جبر تاریخ و اندیشهی افراطیون که نه با آهورا است و نه با اهریمن
نویسنده: نادر سیرت
تاریخ مجموعهی از روایتهاست! اما روایتگرانی که قلم به دست دارند، قصههای تلخ و شیرین ایندیار را مینویسند و روایت میکنند میباید مسوول باشند و واقعگرایانه روایت نمایند. تاریخ را با همین سیاهیکه دارد بنویسند. از تکتک سلاخیشدنهای بنویسید که دیگر خونخواهی ندارند و هیچفردی لایههای مساله سلاخی شدن آنها را نمیکاود و با چشمان بسته از کنار غربت آنها عبور میکند.
از دردهای بنویسید که فروبلعیده میشوند تا نشود سبب فنا شدن صاحب خود گردد و چوبههای دار، آخرین متکای ایشان باشد. از همه سیاهیها و غبارهای نفرت اینرزوها بنویسید تا شود-روزگارِ دستمایهی برای آیندگان باشد که چگونه بر این دیارغمگین سیاهی بستر خود را گسترانیده بودهاند. چگونه مردمانِ بدون هیچ تقصیرِ نشانهی گلولهها قرار میگرفتند.
از انزوا بنویسید. انزوای که دردآور است و رنجدهنده! از رنگ روزهای نفرین شده و شبهای تار و اضطرابآوری بنویسید که در بستر آرام خوابیدن معجزهی عیسی باشد که تا نشود اشباح با صورتهای زمخت و چهرههای شبح مانند شان بیاید و با زور تفنگت را از بستر بربایند. فردای آن روز جسد تو را کلاغهای اطراف شهر غربال کند.
از رنجها بنویسید! از رنجهای در انزوا ماندنی یک قشر براساس جبر تاریخ و اندیشهی افراطیون که نه با آهورا است و نه با اهریمن، بلکه قانون فراتر از وحشتزایی اهریمن دارند و اشباح آدمخوار که نمیشود با آنها گلاویز شد و با آنها حرف براساس منطق رد و بدل کرد.
از محرومیت بنویسید و روایت کنید. فردا روز، تمام این سیاهههای کاغذ شاهد بر تمام ماجرایی محرومیت و رنجهای خردکننده خواهند بود. البته روایت کردن [تنها کار قلمبدستان نیست، بلکه همه شامل روایتگران است] هر یک فرد این جامعه، خود بر منصۀ تاریخ نشستهاند و با چشمان روزگار همه مسایل را میبینند و باید هم روایت کنند. تا شاید اینروایتها چراغی باشند برای فردایی که دیگر از کوره راه ما را نجات دهد و سندی باشد برای تعامل نکردن با یک چنین حکومتی. پس روایت نمایید تا در تاریخ جور بیشتری رسوا گردد و گیلم آن برچیده شود.