افغانستان در زمانهی نسل مهاجر و نسل بُشکه زرد
امید بازگشت این نسل به وطن بزرگترین امیدی است که جامعه افغانستان دارد. آنها با کسب و تجربههای فرهنگ مدرنیته، علم و دانش، یادگیری فن و مهارتهای پیشرفته، به فکر پیشرفت و ترقی و خدمت به وطن خویش است
✍️محرمعلی عالمیان
آینده افغانستان با نسل مهاجر و نسل بشکه زرد به کجا خواهد رسید؟
در نهایت کدام نسل آیندۀ افغانستان را رقم خواهد زد؟
افغانستان کشوری است که واقعیتهای تاریخی پر از فراز و نشیب زیادی را تجربه کرده، و روزگاری را پشت سر گذرانده است که با هیچ دلیل و منطقی عقلی استدلالپذیر نیست. این فراز و نشیب تاريخی زندگی مردم ما را به شدت تحت تاثیر خود قرار داده و از بین برده است. اما آنچهکه محل بحث و بررسی در این سیاه مشق است، پتانسيلهای قوی جامعه ما یعنی نسل جوان مان میباشد که تقریبا ٪۷۵ درصد از کل جمعیت افغانستان را تشکیل میدهد. در میان همهای این مشکلات و بحرانها یا فراز و نشیب تاريخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، در یک نگاه کلی و معرفتشناسی، نسلجوان افغانستان، به دو قطب یا دو جناحِ «نسل مهاجر و نسل بشکه زرد» تقسیم شدهاند.
بعضیها با همفکری و همگرایی و هم سنخیت بودن با نسل بشکه زرد، در آسياب آن آب میریزند و از آن حمایت میکنند، اما برخیها در عینحال با مخالفتها و اختلاف نظرهاي که با طالبان یا نسل بشکه زرد دارند، مجبور به فرار شده و دنیای مهاجرت را برگزیدهاند. سوالیکه مطرح است این است که آیا نسل بشکه زرد که حاکمیت مطلق را در دست دارند، میتواند آیندۀ روشنی را برای همهای مردم افغانستان تضمین نمایید؟
مردم افغانستان در هر نگاه طی دهههای گذشته با مشکلات سیاسی و چالشهای فراوانی روبهرو بوده، از جنگهای داخلی و تجاوزات خارجی و گروه های تروریستی گرفته تا حکمرانی طالبان و بازگشت دوباره آنها به قدرت. همهی این عوامل و مشکلات تاثیراتِ بسیار بد و عمیقی بر زندگی و روان مردم خصوصاً نسلجوان این کشور گذاشته است. طوری که در طول این مدت جدایی از قتل و کشتار، بسیاری از مردم و جوانان و دختران فرصتهای تحصیلی و شغلی خود را از دست داده و با مشکلات متعدد و فراوانی دستوپنجه نرم میکنند.
باوجود این مشکلات یک عده مردمی که موافق با طالبان و رژیم آن است، خود را عاشق سينه چاک افغانستان خوانده و به فکر آبادانی و پیشرفت کشور زیر سلطهی ظلم و افراطیت است. در حالیکه با سیاست طالبان در مقابل زنان و دختران ساکتاند و هیچ هم چیزی نمیگویند. اما یک عدهای دیگر که مخالف با رژیم طالبانی است، راهنجات را در مهاجرت دیدهاند و در فکر فرار و مهاجرت است. براساس آمارها، افغانستان تنها کشوری است بیشترین آمار مهاجر به خود اختصاص داده است که اکثر این مهاجرین را قشر جوان و نوجوان آن تشکیل میدهد. این امر به دلایل مشکلات اقتصادی، فقر، بیکاری، گرسنهگی که از نتیجهای جنگهای داخلی و بیتوجهی دولت و سیاسیون مان در چند دهه گذشته بوده. آنها از آب و خاک وطن خود دل بریده و رهسپار دیار غربت شدند.
با اینحال، آن عدهای که برای بقا و استمرار رژیم طالبان میجنگند و تلاش میکنند آنها هر روز قدرتمندتر و بنای سیاست دیکتاتوریشان مستحکمتر میشود و یا همفکر و همرفتار با کسانیاند که با قتل و کشتار و یا بشکه زرد به قدرت رسیدند که عامل قتل و کشتار و ریختن خون هزاران نفر بیگانه است. آنهای که برمبنایی افراطگرایی، دیکتاتوری و دانشستیزی حرکت میکنند و با آزادی و حقوق زنان و نخبگان در جامعه مخالف است، نسل بشکه زرد نامیده میشود.
اینها از لحاظ رفتار اجتماعی به شدت ضعیف است. فرهنگ، اخلاق و رفتار فکریشان براساس دانشستیزی، خشونت و عادیسازی ظلم و استبداد است. اما آنهای که با ایده و فکر و حکمرانی آنها مخالفاند و جایی در افغانستان برای آنها نگذاشته است و در فکر مهاجرت میباشند و یا در مهاجرت به سر میبرند که بنام «نسل مهاجر» یاد میشود. (این نسل شامل زنان و دخترانی که با سیاستهای ظالمانه طالبان مخالف است و بزرگترین قربانی سیاستهای غیرقانونی آنهاست هم میباشند.) این نسل به دلیل تغییرات گسترده در شئونات مختلف زندگی که نسبت به نسل بشکه زرد دارند، سبک و شیوهای زندگی متفاوت، فرهنگ و دیدگاه متفاوتی را نیز تجربه کرده و از آزادیهای فردی و اجتماعی و دستیابی به علم و دانش و توانایی بالای در ارتباطات برقراری کردن با دنیایی امروزی و جامعه را دارند. فرهنگ رفتاری و فکری این نسل براساس نوع همگرایی، اتحاد، همبستگی، صلح، پیشرفت و توسعه میباشد.
حالا نگاهی اجمالی به این دو نسل بیاندازیم
نسل مهاجر چه نسلی است؟
نسل مهاجر نسلی است که در بحبوحهای زمانی خاص یعنی در چند دههای گذشته به دنیا آمده و رویایی رفتن به کشورهای خارجی را در سر میپرورانند و یا تعدادی زیادی از این نسل مهاجرت کرده و از کشور خارج شدند و یاهم در دنیای مهاجرت متولدشدهاند. اما آنهایی که مدتها پیش از افغانستان راهی دیار مهاجرت شدند با وجود تجربه کردن و متحول شدن در دنیای مدرن، در فکری چگونه بازگشتن به وطن خویش میباشند.
امید بازگشت این نسل به وطن بزرگترین امیدی است که جامعه افغانستان دارد. آنها با کسب و تجربههای فرهنگ مدرنیته، علم و دانش، یادگیری فن و مهارتهای پیشرفته، به فکر پیشرفت و ترقی و خدمت به وطن خویش است. از اینرو، نسل مهاجر میتواند نیروی محرکهای برای تغییر، توسعه و تحول باشد، چونکه نسل مهاجر به طوری چشمگیری در عرصه تکنولوژی، تکنیک، بازارکار اجتماعی و اقتصادی افغانستان میتواند تاثیر چشمگیری بگذارد. آنها دارای ظرفیت، تواناییها، مهارتها و قدرتهایی هستند که به آنها امکان میدهد نقش مهمی دز زمینه صلح، وحدت بین اقوام، پیشرفت و تکنولوژی، بازارکار، تجارت و رشدی اقتصاد ایفا کنند. این نسل دارای ارادهی بسیار قویای و خارقالعادهای از حس همبستگی، اتحاد و ملیگرایی هستند که میشود بهترین استفاده را در راه خدمت به وطن خود نمایند.
از اینرو، بزرگترین و با ارزشترین ثروت جامعهای ما، جوانان و نوجوانان یعنی نسل مهاجر ماست که آیندهای افغانستان هم در گروی همین نسل یعنی نسل مهاجر قابل تعریف میباشد. اما از بعد منفی و یک نگاه واقعبینانه، نسلمهاجران ما نسلی است که قبل از اینکه چیزی از تاریخ، فرهنگ و تمدن جامعه خود بدانند، تا چشم باز میکنند خودش را در کوچه پس کوچههای عالم مهاجرت میبینند. از اینرو؛ این نسل در واقع، یک نسل خاموشاند که منتظر منجی است تا زمینهی را برای آنها فراهم کند. نسلی مهاجر نسلی است که از جنگ، سیاستهای قومی و تبعیضانه، تقدسگرایی، جهادگرایی و شخصیتپرستی بیزار و در فکری وحدت و همبستگی ملی و پیشرفت میباشد.
این نسل، بدبختی و مشکلات کشور را حاصل ندانم کاری و اشتباهات سیاسیون و رهبران جهادی میدانند و بر این بارواند که تا این شخصیتها در جامعه افغانستان تصمیمگیرنده است و در فکر جهاد و رویایی حکومتهای فاقد قانون بنیادی باشد، افغانستان روی خوشی و آرامش را نخواهد دید. این نسل معتقد است از زمانی که هر قدرتمند و ثروتمند و هر عالم دینی خود را آزادی خواه، رهبر و پیشوایی مردم دانسته و چند نفری را با پول و ثروت و تفسیر دروغین از احادیث و روایت فریب داده است به جنگ و خونریزی دعوت نموده، مشکلات سیاسی و اجتماعی در افغانستان به وجود آمده است. بناً اين نسل، آینده روشنی را برای افغانستان رقم خواهد زد، چون در یک نگاه کلی تاریخی و جامعه شناختی، این نسل متحول و دگرگون شده است. از گذشتهی بیثباتی سیاست، حکمرانی و تاریخ پُر فراز و نشیب کشور، آموختهها و تجربیاتی زیادی دارند که با توجه به آن، قدم برمیدارند.
بنابراین این نسل با وجود فهم و درک تاریخی و اجتماعی کلی از توسعه و پیشرفت دیگر جوامع، نقش ارزندهی را در پیشرفت و ترقی جامعه ما ایفا خواهند کرد. آنان با این افق روشن و دیدگاه ترقیخواهی و با ایجاد شدن اعتماد به نفس به امری ملی و مردمی که طی جرایانات گذشته و اتفاقات اخير در ذهن ضمیر آنها به وجود آمده، تهداب و زمینهای افغانستانِ نوین را گذاشتهاند.
ویژگیهای نسل مهاجر
از یگانه ویژگی که این نسل را مهاجر ساخته یا رویایی مهاجر شدن را در کشورهای اروپایی و آمریکایی در سر میپرورانند یا همفکر و همعقیده با این نسل است، روشنبینی و صلحطلبی آنان است. که تحرُک به عقب و برگشت به تاریخ روزگاری سیاه و روزهای جنگ، دود و آتش، یعنی برادرکشی و خشونت را نپذیرفته و مهاجرت میکند. این نسل باوجود صدها نوع موانع از جانبی بزرگان، سیاسیون، رهبران و گروههای تروریستی که سد راه آنان قرار میگیرند تا پای جان تلاش میکنند و گذاشتن بنیاد افغانستانِ مرفه و مترقی را در ذهن و ضمیر خود رو به پیشرفت و آبادانی آن در حرکتاند و مهاجرت را برمیگزیند تا در دنیای مهاجرت چیزیهای بیاموزند و برای جامعه خود خدمت نمایند.
راحتطلبی و پرتلاش بودن برای زندگی بهتر و آینده روشن، گریز از بنیادگرایان دینی و مذهبی، نفرت از سیاستهای خود محوری و قومگرایی از ویژگیهای خاص دیگری آنان است که آنها را از نسل بشکه زرد متمایز میسازد.
ویژگی دیگری این نسل این است که به رهبران جهادی و بنیادگرایان دینی و سنتی پشت کرده و از آنها گریزاناند. فهمیدند که همینها بودنکه برای سوار شدن بر مردم مان دین را وسیله قرار داده و از آن سوءاستفادههای زیادی کردهاند. خشونت چندین سالهای افراد تندور و افراطی که به نام دین و شریعت اسلامی در افغانستان صورتگرفته، هرگز فراموش نخواهند کرد.
ویژگی دیگر این نسل این است که مصلحتگرا هستند و در عملکرد و رفتار خود مصالح ملی را در اولویت قرار میدهند نه مصالح قومی، مذهبی را و دیدگاه متعصبانه و تبعیضانه، قوم پرستانهای گذشتهگان خود را ندارند. به هنجارهای اجتماعی و فرهنگی ارزش ویژهای قائلاند. این جایی خوشبینیست که دیگر فریب کسی را نمیخورند تا جنگ برادرکشی راه اندازند.
ویژگی دیگری این نسل، علمجویی، دانشپروی و آزاداندیشی آنان است که از این بابت میخواهند با دشمن چندده سالهی خود یعنی بیسوادی و جهالت که باعث جنگهای داخلی، فقر، ناامنی و عقب ماندگی جامعهی ما شده مبارزه کند تا دیگر کسی به نام دین و جهاد جنگ خانمان سوز و ویرانگر را آغاز نکنند.
ویژگی دیگر این نسل زنده شدن احساس خودآگاهی ملی و حس ناسیونالیستی است. آنان به دنبال خلق یک هویت و رویایی افغانستان آباد و مترقیاند و از تبعیض، تعصب، قومگرایی، نژادگرایی، زبانگراییپ و دین و مذهبگرایی به شدت فاصله گرفته است. اما با وجود همهی این پتانسیلهای قوی و دست نخوردهای که در بین نسل مهاجر ماست، در مقابل این نسل درست و در افق روشن این نسل که مخالف آن است، نسلی دیگری به نام نسل «بشکه زرد» قرار دارد که نمیگذارد این نسل روی کار آمده جامعه را اداره کند از توانایی استعداد خود در خدمت جامعه استفاده نمایند.
از اینرو، آنچهکه قابل تامل و تفکر است این است که، نسل جوان ما با این دو قطبی شدن چه آیندهای را رقم خواهد زد. آيا نسل مهاجر و نسل بشکه زرد به تفاهم خواهد رسید؟
2. نسل بشکه زرد
تعریفی که از نسل مهاجر داشتم، درست در تقابل آنها نسلی بشکه زرد قرار میگیرد که اتفاقات اخیر و مشکلات موجود ناشی از همین رویاروییست. این تقابل نه تنها با نسل جوان یا مهاجر است، بلکه اکثریت نفوس افغانستان که مردمان عادی، بیسواد و بیطرف است، یعنی از سیاست، حکمرانی، سرنوشت و آیندهای خود معلومات و اطلاعاتی ندارند و به گونهای هم خسته سیاستهای بد از گذشته است. از وضعیت فعلی ناراض و به شدت مخالف سیاستهای نسل بشکه زرد میباشند.
نسل بشکه زرد شامل آن افراد، دوستان، هواداران و حامیان افرادی است که در دل جنگ و خشونت بزرگ شده که آلت یا اسلحههای جنگی و خشونت، جز اسباببازی دوران کودکی آنها محسوب میشود. این نسل به شکلی سازمان یافته، از دوران کودکی و نوجوانی در بدترین شرایط ممکن و در محرومیتترین وضعیت آموزش یافته و در دوران جوانی تبدیل به بیرحمترین و خشنترین آدمها میشوند که همهای احساس انسانی، عاطفی، اخلاقی، ارزشی و اجتماعی خود را از دست داده و تبدیل به یک ربات میشوند. این رباتها هیچ عاطفه و احساسی نسبت به انسانها و افراد پیرامون خود نداشته هرکاری را که مافوقشان دستور بدهند بدون چون چرا انجام میدهند.
آنان کسانی هستند که طی سالها در آموزش و تربیت افراطگرایی دینی و خشونتپروری بزرگ شده که در فکر اجرایی اوامر و نهی الهیاند. آموزگاران آنها معمولا کسانی است که دین را وسیلهی برای این کار قرار داده و با دادن شستوشوی مغزی و فکری تمام احساسات آنها را از بین میبرند و هر چیزی را که بخواهند به آنها القا میکنند. آنهای که در زمرهای این نسل قرار میگیرند، جمعی سازمان یافتهای اس که با استفاده از انواع روشها و ابزارهای خشونتبار برای کاهش و نابودی انواع سرمایههای اجتماعی، یعنی نیروی انسانی، طبیعت، صلح، امنیت، آسایش، رفاه، علم و دانش، محدودیت و نابودی آزادیها فعالیت میکنند و در فکر چگونه از بین بردن این دسته از موارد است.
بناً نسل بشکه زرد نسلی است که با آزادانه زندگی کردن دیگران مخالفت ورزیده که شئون و ارزشهای فرهنگی و اخلاقی انسان دوران علم و دانش را نفهمیدند و براساس تفسیر غلط و دروغین خویش از آيات قرآن و احادیث نبوی، روزگاری مردم را تاریک و سیاه کرده و جامعهای افغانستان را به خاک ذلت نشانده است.
ویژگیهای نسل بشکه زرد
از نخستین ویژگی و از اصلیترین ویژگی نسل بشکه زرد، روند تبلیغات و جذب آنها است، همانند شرکتی که کالای خود را به فروش میرساند، و این نسل هم ایدئولوژی خود را در معرض فروش قرار داده و نیرو جذب میکند. محصول این نسل مجموعهای از عقایدی غلطی است که براساس ایدئولوژیهای مد نظر این گروه و دعوت به اقدامات مورد نظر آن شکل گرفته و در جامعه عرضه میشود. بنابراین، محصول این نسل ناملموس و غیر قابللمس است که شکل موریانه و پنهانی آرمانها و اهدافی مردم را جویده و نابود میکنند. دعوت در روند جذب این نسل، همان دعوت به جهاد بوده و روشی اساسی برای نابودی آزادی، امنیتی و آزاداندیشی، حقوق و ارزشهای نخبگان، زنان، دختران، به شمار میرود.
ویژگی دیگری از نسل بشکه زرد ایثار و فداکاری در راه عقاید و باورهای غلطشان است! از نگاه واقعبینانهای این نسل با پیروزی خود، تعدادی زیادی را به صفوف نیروهای امنیت و دفاعی کشور جذب کرده که با خون خود، برای بقای افغانستان میجنگند. اگرچه این نسل از درون حاکمیت مطلق در تعیین سرنوشت جامعه صلاحیتی ندارد و خود از جای دیگری دستور میگیرند. اما بعد از شکلگیری حکومت دوباره طالبان روزنۀ جدیدی به سوی جوانان بشکه زرد بازگردید که طی سه سال اخیر به جایی رسیدند که به فکر قدرتافزایی در منطقه است.
ویژگی دیگری نسل بشکه زرد، فرهنگ افراطیت و افراطیگرایی آنهاست، آنان با تندوریها و افراطگراییهایشان به هیچ اصول و قواعدی قانونی و منطقی پایبند نیست و همهچیز را به آيات و احادیث خلاصه میکنند از جنایت تا کشتار انسانهای بیگناه در منطقه و افغانستان.
ویژگی دیگری این نسل، مخالفت با حضور و نقش زنان و دختران جامعه است. آنها با تحریفات از تفسیر و آیات و احادیث تمامی حقوق اساسی زنان و دختران را محدود کرده که حتا برای آنها ارزش انسانی هم قائل نمیشود. آنها منتقد است که زن باید درخانه بماند و در عرصه اجتماع و جامعه نقش فعال و ارزندهای ایفا نکند.
از ویژگی دیگری نسل بشکه زرد، عدم همگرایی و وحدت بین اقوام افغانستان و همبستگی قومی است. آنها افغانستان را مال همهای مردم افغانستان و اقوام موجود نمیدانند بلکه با نگاههای تعصبآمیز و تبعیضانهای که دارند افغانستان را مالک قوم خاص به نامی پشتون دانسته و نمیخواهند کسی دیگری در آن به حاکمیت برسد. از این جهت پیشنهادات و خواستههای اقوام موجود در افغانستان را هم رد کرده و برای آنها پاسخی درستی ارائه نکرده است.
ویژگی دیگری آن تبعیض، تعصب و فرهنگیزدایی از دیگر اقوام است. فارسیستیزی و فرهنگستیزی با فارسیزبانان از ویژگیهای خاص دیگری آنان است که در سدد حذف زبان فارسی، فرهنگ و تمدن فارسی است. طالبان با تکتازیهای خود در حکمرانی بر مردم افغانستان، مشکلات جدی را سری راه فارسیزبانان، اتحاد و همبستگی آنها با دیگران ایجاد کردند. البته جای ذکر است که در جامعهی افغانستان اتحاد و همبستگی ملی تا هنوز در هیچ دولت و حکومتی شکل نگرفته و به وجود نیامده است. اما، مردم و جامعه افغانستان، هنوز که هنوز است خواستار یک حکومتی است که بتواند زمینهای وحدت و همبستگی ملی را ایجاد نماید. از اینرو، از حکومت طالبان میخواهند که به خواستههای آنها ارزش قائل شده و یک حکومتفراگیر بر مبنایی وحدت و همبستگی ملی را ایجاد نمایند.
آنچهکه قابلذکر به نظر میرسد این است که مردم افغانستان در مواجهه با طالبان و طالبان در مواجهه با مردم، هنوز همدیگر را درست نشناخته و هیچ درک و فهمی عمیقی از همدیگر ندارند. مردم و جامعه به یکسو روان است، طالبان و نحوه حکومتداریاش به سوی دیگر. مردم میخواهند که آزادانه زندگی کنند، آزادانه کار کنند و تحصیل کنند. آزادانه در اجتماع حاضر شود، نقش فعال در عرصهی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و تاریخی سرزمین خود داشته باشند و آزادانه در مناسبات و امورات سیاسی خود شرکت کنند. اما این با عملکرد و نحوه حکومتداری طالبان در تضاد است، آنها خود را نماینده و ماموری از طرفی خدا دانسته و میخواهند طوری حکومت کنند که هیچکسی حق دخالت و یا فعالیت در جامعه و سیاست آنها را نداشته باشدو از اینرو، با حکومتفراگیر و همهجانبهای که مردم خواستار آن است مخالفت میکنند.
بنابراین، مسئله نسل جدید بیش از هر چیزی در افغانستان کنونی جدال بر سر حاکمیت و حکمرانی است؛ نسل مهاجر با فرهنگف نسلی بشکه زرد را نمیخواهد از سوی دیگر نسل بشکه زرد با فرهنگ نسل مهاجر و همفکرانشان مخالف است. نسل مهاجر بر مبنای ویژگیهای خاص فرهنگی یعنی آگاهی و دانایی خود با نسل بشکه زردیها تفاوت دارد، فرهنگ افراطیت و علمستیزی آنها را نمیپذیرد. از سوی دیگر هم، این جدال، جدال سیاسی نیست. بلکه جدال دو فرهنگ و دو نسل متفاوت است، فرهنگ بشکه زردیها با فرهنگ نسل مهاجر.
ویژگی دیگر از نسل مهاجر انعطافپذیری و مصلحتاندیشی دربارۀ آینده افغانستان است. به طوری واضح، نسل بشکه زرد در حال دگرگون کردن و یا فرهنگزدایی کردن جامعه اند. آنها قدرت مذاکره و مصلحتاندیشی دربارۀ آینده را ندارند و این را هم نمیدانند. بسیاری از آنها مدعی مصلحتاندیشی با نسل مهاجر و همفکران آن شده است که فقط برای اینکه صورت مساله را تغییر دهند، این کار را میکند. درحالیکه پشت قضیه چیز دیگری است. این نسل در جهانی بزرگ شدند که با علم و واقعیتهای دنیای امروزی و شیوه زیست و زندگی انسان امروزی نا آشناست. از این جهت با خواستهها و اندیشههای آزادیخواهانۀ مردم و نسل جوان مخالف است و از آزاداندیشی و آزادیخواهی آنها به شدت میحراسند. با این وجود، نسل بشکه زرد نمیتواند آینده روشنی را برای مردم افغانستان رقم بزند.
مطالب مرتبط: