بیستوپنجم سپتامبر، سیاهترین روز برای هزارههای افغانستان
مزاری هزاره بودن را از جرم بودن بیرون ساخت و به بازماندگان قربانیان ارزگان هویت تازه بخشید
نویسنده: نادر سیرت
۲۵ سپتامبر مصادف با قتلعام هزارههای ارزگان است. سپاه اشباح گونهی عبدالرحمن در ۲۵ سپتامبر ۱۸۹۲م، آخرین مقاومتهزارههای ارزگان را درهم شکستند و یک ارزگان ویران و به خونتپیدهی از خودشان بهجا گذاشتند.
اینتاریخ، برای همه هزاراهها دردناک و رنجآور بوده و است. هر سالکه این تاریخ تکرار میشود، انگار ارزگان دیگری در خیال آدم ویران میگردد. تصویر عبدالقدوس با جنگجویان تشنه به خونهزاره، تا به دندان مسلح شان بر ارزگان حمله میکنند و همه را از تیغ میگذراند. مردان زیادی را به گلوله میبندد و تاریخ سیاه را از خودشان به ارمغان میآورند.
وقتی هر سال، این روز تکرار میشود و از ارزگان یاد میگردد، میبینیم که ارزگان تا هنوز درد بار است و از لایههای دیوار آن فریاد کودکان بیپناه هزاره به گوش میرسد. آخرین تصویر از بیپناهی هزاره در تابوی از تاریخ نمایان میشود و لشکر امیر عبدالرحمان مانند اشباح و هیولاهای آدمخوار است که این فاجعه را بوجود آوردهاند. هیولایی که همه را میبلعید و هیچگاه کسی را نگذاشت تا برای زندگی خود برنامهی مسالمتآمیز را بچیند و آرام زندگی کند. اما متاسفانه آنها نگذاشت و حتی از هزارهی آن روز انسانیتزدایی کردند.
اینروز، اوج سیاهی هزاره بود. چون قبل از لشکرکشی به ارزگان و سایر مناطق هزارهجات، آنها به عنوان آدمهای نفرین شده و طرد شدهی تاریخ اسلامیت تبلور پیدا کرده بود. اما لشکرکشی آخرین تصفیه حساب از طرف امیر عبدالرحمان برای برچیدن کفار بود و متاسفانه با بدترین وضع آن نیز اجرا گردید. شیرینهای زیادی قربانی شد و خالقهای زیادی از دم تیغ لشکر امیر عبدالرحمان گذشتند. علاوهتاً بر این همه شقاوت، کارهای غیر انسانی دیگر را نیز بر اهالی ارزگان تحمیل کردند و اینبدترین درد تاریخ هزاره است.
وقتیکه از چنین روز صحبت به میان میآید، تصویر دختران، زنان و کودکان هزارهی ارزگان در جلو چشمانم ظاهر میشود و غربت تاریخ هزاره را با تمام معنی درک مینماییم. درک میکنیم که در فراز و فرود تاریخ ایندیار غمین چه کشیدهایم و چه بر سر هزارهها آمده است: از غصب زمین گرفته تا تجاوز، غارت اموالشان، آوارگی داخلی و خارجی آنها؛ همه برای هزاره درد بوده و است. با این وجود، اما هزارهها از بتلاق نابودی خود شان را بیرون کشیدند و در میدان رزم با رقیبهای سیاسی-اجتماعی شان روبرو ایستاد شدند و مطالبهی حق و حقوق کردند. مخصوصاً در دهه هفتاد، فصل جدید برای هزاره به میان آمد و خط مشی سیاسی خودشان را دریافتند.
در چنین روزِ لشکرکشی عبدالرحمان و دعوت از مخالفین هزارهها درمقابل آنها، به زندگی جمعی و سیاسی آن روز هزارهی تمام اقصائی افعانستان و مخصوصاً ارزگان را نقطه پایان داد و دیگر ارزگان باقی نماند و همه قربانی لشکرکشی یک پادشاه جنونگرفته شد. سالها طول کشید تا اینکه پراکندگی سیاسی هزارهها، دوباره شکل و نماد بگیرد. آمدن استاد مزاری که عدالتخواهانهترین شخصِ در یک قرن بعد از این اتفاق بود، بر زندگی سیاسی-اجتماعی هزاره شکل اساسی داد و تاثیر ژرف از خود برجایی گذاشت.
مزاری هزاره بودن را از جرم بودن بیرون ساخت و به بازماندگان قربانیان ارزگان هویت تازه بخشید. اما با تمام فعالیت که استاد مزاری درعرصه هویتبخشی هزاره کار کردهاند، با همه اینها، روایت تاریخ از آن روزهای ارزگان خیلی دردآور است و غیرقابل تصور! برای همین، این روز را سیاهترین روز برای هزارهها نامیدند.