✍: امانالله فصیحی
نخبگان، استادان، فرهنگیان و قلم بهدستان هزاره
سلام علیکم!
به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت
که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی
اساتیدگرامی، نخبگان، فرهنگیان و قلم بدستان، چنانکه وعده داده بودم، قسمت دیگری از مشکلات موجود در دانشنامه را به عنوان یک رسالت خدمت شما عزیزان تقدیم مینمایم؛ چون جایی دیگری به عنوان مرجع طرح این موضوع سراغ ندارم. متأسفانه این مطلب را زمانی نشر میکنم که بجای مواجهه علمی با انتقادات و دیدگاهها گفتگوهای سازنده تفسیر سوء شده و به منتقدین انگ عقدۀ شخصی، حزبی و سمتی زده شده است و میشود. به منظور جلوگیری از تداوم گفتگوها و طرح مشکلات امر به سکوت داده میشود و متأسفانه یکطرفه، پرداختن به بنسازههای هویتی، قومی تفسیر شده و افراطگرایی خوانده میشود. این درحالی است که اساس سوژه یک امر قومی و سرنوشت جمعی است. این طبیعی است که همگان نسبت به سرنوشت خود حساس هستند.
بدتر از همه به منتقدین گفته میشود که دانشنامهنگاری یک حرفه است و شما نمیدانید، پس حق نقد هم ندارید. این یک کار علمی است که زیر نظر شورای علمی و کارشناسان علمی نگارش شده است. حتی گاه از سوی برخی متصدیان گفته شده است که شما چه بخواهید و چه نخواهید، دانشنامه نگارش میشود؛ پس چه بهتر که از این انتقادات دست بردارید و پروژه را خراب نکنید. از این رو نخست، برخی از مشکلات بنیادی دانشنامه به اختصار خدمت عزیزان بهعنوان وجدان آگاه، گزارش میشود و در پایان سوالاتی از «کارشناسان و مشاوران علمی دانشنامه» مطرح میشود؛ امیدوارم که سرورانگرامی دیدگاهای شان را بیان نمایند.
مشکلات:
1. مشکل نظری
نخستین مشکل دانشنامه این است که یک تلقی و نظریه روشن از تاریخ، هویت، فرهنگ و جغرافیای هزاره ندارد. از خواندن مقالات دانشنامه انسان به خوبی متوجه میشود که اشتراک ذهنی و تلقی روشن در میان متصدیان و نویسندگان دانشنامه در پاسخ به سوالاتی چون: هزاره کیست؟ پیشینۀ تاریخی آن تا کجا امتداد دارد؟ بنسازه و سازههای فرهنگی- اجتماعی او کدامند؟ امروز به چه کسانی هزاره گفته میشود؟ وجود ندارد. این آشفتگی نظری خود را در مدخل گزینی و نگارش مدخلها و تشخیص سرمایهها و مفاخر انسانی به خوبی نشان داده است. هیچ ملاک قابلفهم بر انتخاب برخی از این مداخل و نیاوردن مداخل از همین سنخ وجود ندارد؟ برای مثال با کدام سند و مدرک معتبر ابن سینا و آخوند خراسانی هزاره شمرده شده است؟ ولی شخصیتهای چون ابوریحان بیرونی در لیست وجود ندارد؟ در مورد شخصیتها و مکانهای دیگری نیز چنین است. دهها انسان، منطقه، رخداد و سازههای فرهنگی متناسب با همین جلد وجود دارد که آورده نشده است. به این موضوع در بحث مدخلگزینی بیشتر پرداخته میشود.
ضعف نظری در محتوا نیز اثر گذار بوده است. یک نمونه مدخل بامیان است؛ اگر نظریه مشخصی حاکم بودی، یقنا بامیان به عنوان نماد هویتی، فرهنگی و سیاسی هزار بسیار جاندارتر از این باید نگارش میشد؛ به نحوی که عمق تاریخی و گسترۀ هویت تمدنی و فرهنگی هزاره به دیگران معرفی میشد. حقیقتا روان انسان آزرده میشود وقتی که میراث تاریخی، تمدنی، فرهنگی و سرمایهها و مفاخر بامیانی که این همه به آن افتخار میکنیم به چند دهه تقلیل مییابد و آن همه گذشتۀ پرافتخار مغفول میماند. این ضعف در تعیین جغرافیای طبیعی و اجتماعی هزاره نیز نمایان است. آیا قلمرو زیست هزاره همان مناطقی است که ذیل عنوان زیستگاه هزاره در مقاله افغانستان آمده است؟ اگر چنین است با هزارههای پاکستان، مشهد و دیاسپورای هزاره در کشورهای غربی و اروپایی چه باید کرد؟ مگر همین حالا دانشنامه از سوی همین عزیزان حمایت نمیشود؟!! مؤلفههای هویتی هزاره چیست؟ تلقی تک بعدی نویسندگان از عناصر هویتی و فرهنگی هزاره در مداخل مرتبط با افراد، اشخاص و برخی آداب و رسوم به خوبی نمایان است.
همانگونهکه با هزاره هرکسی از ظن خود، یار شده است، دیدگاه مشترک و واضح در مورد دانشنامهنگاری نیز وجود ندارد. باید توجه نمود که دانشنامهنگاری به مثابه «ارائه گزارش مستند و قابلفهم بشر» یک امر جدیدی است که ما از جای دیگر وام گرفتهایم. بنابراین باید به قواعد و لوازم آن نیز کاملا پایبند باشیم. در ادبیات دوستان ما فقط روی حذف عناوین و القاب تشریفاتی و ترتیب مداخل براساس حروف الفبا تاکید میشود، اما ویژگیهای دیگری آن و مانند ساختار، نحوۀ نگارش مقاله و مخصوصا منابع قابل استفاده در دانشنامه اصلا توجه نشده است و غالب استنادات دانشنامه هزاره با معیارهای رایج سنخیت ندارد. برای عزیزان فارسی زبان سه منبع دانشنامهنگاری معرفی میشود:
1. شیوه نامه تأليف مقاله در دانشنامۀ جهان اسلام
2. ساختار مقاله در دانشنامۀ جهان اسلام
در آدرس لینکشدۀ زیر به خوبی منابع مورد استفاده تعریف شده است:
مهمتر از همۀ اینها، کافی است که به چند مقاله در دانشنامۀ جهان اسلام یا در دائرة المعارف بزرگ اسلامی رجوع شود. کاملا نکات مورد نظر به دست میآیند.
در دانشنامهنگاری غربی نیز سنت بر همین است که یک نمونۀ آن دانشنامۀ استنفورد است.
نمونه دیگری دانشنامه بریتانیکا به عنوان قدیمیترین دانشنامۀ انگلیسیزبان در جهان است که بیش از 250 سال سابقه دارد که روش آن روشی معیار شناخته میشود.
2. مشکل مدخلگزینی:
اگر توفیق همراهی کرد، منطق ناتمام مدخلگزینی دانشنامه در مقالۀ جداگانه نشان داده خواهد شد و به توفیق الهی روشن میشود که روش موجود نه تنها در معرفی پیشینه، میراث فرهنگی، سرمایههای انسانی، فرهنگی، علمی، اجتماعی و طبیعی، بنسازهها و سازههای هویتی، فرهنگی و الگوهای فکری هزاره ناموفق است، بلکه به تشدید شکافهای اجتماعی، منازعات بیحاصل، حذف تنوعات فکری و به حاشیه راندن دو حلقهی مهم هزارهها: اهل سنت و اسماعیلیه منتج شده است. اما در اینجا فقط به چند مورد اشاره میکنم و عاجزانه از شما میخواهم که فهرست مدخل دانشنامه را مرور فرمائید. در مورد اسلام به عنوان دین هزارهها و افغانستان کشور هزاره مقاله نوشته شده است، ولی به امام ابوحنیفه به عنوان پیشوای هزارههای اهل سنت و افغانستانی به اندازۀ ابغه و بابه الف به عنوان یک رسم خرافی ارزش داده نشده است. اگر نام نامی شهید مزاری با حرف میم شروع میشود، پس چرا ابوخالد کابلی نیامده است؟ آیا ابوخالد کابلی هویت ما را بیشتر معرفی میکند یا فردی که از بس شناخته شده است، ولی یک صحفه مطلب، در مورد او پیدا نمیشود و برای کشاندن او در حد دانشنامه به دروغ تمسک میشود.
بهتر نبود که در کنار معرفی آثار شخصیتهای کشورهای دیگر چون کتابهای احکام جهاد، احکام زکات و فقه صدقات، احکام نماز و احکام ویژه بانوان و کتابهای بدون مشخصات نشر، کتاب الیتیمه و الکفاح الاسلامی مرحوم محقق خراسانی معرفی میشد که شخص ایشان برای احیای هویت هزاره تمام قد تلاش کرد؟ نادیدهانگاری این اشخاص به چه معنا است؟ آیا اینها هزاره نیست یا هزاره مطابق میل ما نیست یا ما خبر نداریم؟ جز اظهار تأسف چه میشود گفت؟ یا امانالتواریخ مرحوم فیض محمد کاتب ارزش نداشت که بیاید؟ ولو در حد یک سطر؟ چنانکه در برخی مواقع فقط اسم مدخل ذکر شده است.
مهمتر از همه احوال شخصیه اهل تشیع به عنوان کتاب دکتر عبدالله شفایی و احوال شخصیه اهل تشیع به مثابۀ قانون بهعنوان یا حتی احوال شخصیه بهعنوان خودمختاری شیعیان یکی از مهمترین دستاوردهای مبارزات هزارهها مناسب نبود که میآمد؟ اگر «اذان گفتن در گوش بچه»، «ایستاده شدن شمه چای» یا «ارغلی» اسم آهو با تور مدخلگزینی صید شده است، آیا احوال شخصیه اهل تشیع مدخل شده نمیتواند؟ به چه دلیل؟
کتاب اهلبیت از دیدگاه امام ابوحنیفه دکتر شفق خواتی به عنوان نقطه وصل هزارههای امامی با کل افغانستان، طرد و رد میشود، اما پول جمعآوری شده از مردم به نگارش مقاله در مورد معرفی کتابی که در موضوعات عمومی یا شخصیتهای کشورهای دیگر نگارش شده است، پرداخت میشود. این درحالی است که اینگونه موارد نه به معرفی ما نیاز دارد و نه با هویت ما پیوند میخورد و نه لازم است که ما هویت خود را با چنین مواردی معرفی کنیم. آیا کتاب الهیات علایی به عنوان متن علمی مهم به زبان دری یا الهیات شفای ابن سینا بهعنوان بنسازههای فرهنگ به اندازه مجله ارشادالنسوان که پنج سطر بیشتر مطلب در مورد آن نیست، ارزش نداشت که معرفی میشد؟ وقتیکه ابن سینا خودش هزاره شد یقینا آثار او نیز مربوط هزاره است. دلیل این همه سطحینگری و تقلیل هویت و فرهنگ هزاره به این شاخههای لرزان چیست؟! خداوند عالم است.
بهنظر میرسد همانگونهکه روحانیون بخشی از جامعه هزاره است، روشنفکرانی چون اسدالله احمدی، دایفولادی، اکرم گیزابی، اکرمیاری، خانم سیماثمر، محقق نسب و چهرههای دانشگاهی نیز بخش از جامعه هزاره هستند که باید در دانشنامه بیایند. البته مدیران ارشد دانشنامه به این مطلب اعتراف دارند. اما وضعیت جلد اول نشان میدهد که اگر دانشنامهنگاران با روش موجود پیش بروند، یقینا این اشخاص شانس ندارند که در دانشنامه بیایند؛ چنانکه اسدالله احمدی (بودا) از قضای روزگار حذف شده است. دهها نخبه سرمایۀانسانی دانشگاهی مرتبط با همین مدخل نادیده گرفته شده است؛ برای مثال دکتر عبدالکریم اسکندری، دکتر عیدمحمد احمدی ارزگانی و دکتر احمدی فعلا مقیم استرالیا، دکتر افضلی مقیم ایتالیا، دکتر یوسف احمدی، دکتر احمدی (دکترای ارتباطاات) نیامدهاند. عنوان امید و باقری تک مدخل است، در حالیکه افراد دانشگاهی زیادی با همین تخلص هستند. نمونه دیگر ردیف احسانی است؛ در این ردیف چهرههای برجسته دانشگاهی احسانی نام، نیامده و به تیپ خاص محدود شده است.
همینطور نهادهای علمی چون ابن سینا به عنوان دانشگاه و ابوریحان به عنوان موسسۀ تحصیلات عالی ارزش مدخل شدن نداشت؟ آیا اینها به زیست جهان هزاره تعلق ندارند؟ یا دوستان دانشنامه نگار با دانشگاه و دانشگاهیان میانه ندارند و یا از این اشخاص و مراکز شناخت ندارند؟ که در هر دو صورت جای تأسف است.
استادان گرامی!
در مواردی برخی افراد و اشخاص که از نظر منطق مدخلگزینی که در جلد اول جا نداشتهاند، اما با یک ترفند و هوشمندی از پنجره وارد شدهاند. برای مثال با حذف پیشوند حزب و هفته نامه، اقتدار ملی به مثابه حزب و اقتدار ملی به مثابه هفته نامه آورده شده است و در ذیل هر دو به قدر ضرورت در ارتباط با شهید کاظمی سخن رفته است. با آوردن هفتهنامۀ انصاف در حقیقت فعالیتهای مرکز تبیان و عیسی مزاری معرفی شده است. اما از آن سوی دیگر برای مثال روزنامههای افغانستان، اطلاعات روز، اوت لوک و مجله الوحده الاسلامیه، افق نوین به عنوان موسسه و مجله نیامده است. جالبتر اینکه بنیاد امین تحت عنوان امین هم خودش و هم نشریه آن آمده است. ولی بنیاد اندیشه نیامده است. دلیل برخورد دوگانه چیست؟ حتی در مورد برخی افراد قاعده مدخلگزینی براساس حروف تخلص آشکارا نقض شده است. به عنوان نمونه: «اکبرشاه، سید. محمد اسحاق برگید شده اسحاق برگید. گاو سوار شده: ابراهیم گار سوار و اسدالله بیگ.»
3. مشکلات استناد و منابع:
نخبگان عزیز
باید پذیرفت که اعتبار علمی یک متن به روش گردآوری اطلاعات آن است. متأسفانه از این جهت دانشنامه بسیار فقیر است که این مشکل خود را در محتوا به خوبی نشان داده است. چند نوع مشکل به خوبی نمایان است؛ همانگونه که در بیان معرفی شد در دانشنامههای مکتوب رسم بر این است که باید تمام مطالب مستند به متن مکتوبی باشد که قبلا نشر شده است؛ به صورت آنلاین یا مکتوب. نگارنده حق ندارد که مطلبی را از خود بنویسد و باید هر مطلب خود را به متن ارجاع دهد. اما روشهای گردآوری اطلاعات در دانشنامه هزاره عبارتاند از:
الف. مصاحبه: حجم وسیعی از مقالات مبتنی بر مصاحبه و با تسامح تحقیق میدانی است. روش تحقیقات میدانی نیز مشخص است؛ یا پیمایشی است که از طریق کمیت اعتبار اطلاعات تضمین میشود و راه آن نیز جمعآوری اطلاعات از طریق پرسش نامۀ بسته است. یا تحقیق کیفی است؛ تکنیک آن مشاهده مشارکتی، مصاحبه عمیق، فوکس گروپ و مصاحبه سازمان یافته است. اما در دانشنامه هیچ یکی از این مسیرها طی نشده است. نوعا مصاحبۀ تک نفری با یک فرد یا نهایتا دو فرد همسو انجام شده است که در موارد زیادی سوگیری نیز داشته است و هیچ فلتری برای راستیآزمایی آن وجود نداشته است.
اگر بنای دانشنامه هزاره بر این است که خلاف اصل عمل نمایند، باید معیار را مشخص میکردند و برای هر مورد حداقلها را مشخص میکردند و نگارندگان را مکلف میکرد که در هر مورد با اشخاص آگاه و مختلف مصاحبه کنند تا دیدگاههای مختلف گردآوری و از طریق بالابردن تعداد مصاحبه شوندگان سوگیریها نیز خنثی و کنترل شود که چنین کاری نشده است. آیا وجدانا اطلاعات حاصل از مصاحبه با یک نفر اعتبار و روایی دارد؟ یا ما را به اشباع نظری میرساند؟
علاوه برآن نگارندگان درک روشنی از دانشنامهنویسی و زندگینامهنگاری نداشتهاند. به همین جهت در موارد زیادی زندگینامۀ دستنویس خود افراد را نشر کردهاند و گاهی در کنار آن با دوستان آن فرد نیز یک مصاحبۀ صوری انجام داده است. چگونه نویسندگان خود را قانع ساختهاند که فرد هر آنچهکه در مورد خودش یا یک منطقه بیان نموده است، معتبر است؟
ب. منابع مکتوب: بله از منابع مکتوب هم در مقالهها استفاده شده است. اما دو مشکل جدی در این قسمت وجود دارد؛ نخست اینکه حجم قابلتوجه این مقالات مثل مصاحبهها تک منبعی است و به یک کتاب آدرس داده شده است؛ کپی از سراج و بالاپایین کردن عبارات. متأسفانه در مواردی که منابع متعدد وجود دارد، نیز استقصای کامل نشده و صرفا به منابعی ارجاع داده شده است که برای نگارنده مطلوبیت داشته است. گاه اگر در مدخلهای حساس برای اسکات خصم و ظاهرسازی به منابع رقیب هم ارجاع داده شده است، به نقاطی ارجاع داده شده است که پیشفرض ذهنی نویسنده را تأمین نماید. از همین رو، محتوا یکسویه و ناقص است. حتی در بسیاری از موارد اصلا آدرس داده نشده است. حتی تأسف آورتر اینکه برخلاف اصل مسلم دانشنامهنگاری، نویسنده فقط حرف خود را آورده است. حال سوال این است که این نوع مقالهنگاری چه آوردهای دارد؟ چه نوع دانشی مستند در مورد یک مدخل جمعآوری شده است؟ با خواندن آن مقاله دانشهای موجود در مورد آن مدخل حاصل میشود؟ عزیزان میتوانند مطابق انتخاب یکی از مقالات را بخوانند.
ج. دادههای بدون منبع: علاوه بر آن حجم وسیع از مقالات کتابها است و این کتابها صرفا تلخیص شده است. هیچ دانشی در مورد آن جمعآوری نشده است. این خلاف اصل است. دانشنامه یعنی جمعآوری اطلاعات تولید شده در مورد یک مدخل؛ نه گزارش محتوای آن. تأسفآور زمانی است که در موارد فراوان دادههای آماری بدون ارجاع به منبع معتبر آماری ذکر شده است. به عنوان نمونه به دادههای آماری مقاله ایسوم تیمور مراجعه شود.
د. اعتبار نویسندگان: بحث مهم دیگر در روش، اعتبار و مهارت نویسندگان است. متأسفانه بسیاری از مدخلها توسط عزیزانی نگارش شده است که شناخت دقیق از مدخل و ارتباط معنا دار با فضای اجتماعی و فرهنگی افغانستان ندارند. از همین هرآنچه را مصاحبه شوندگان گفتهاند پذیرفته و درج دانشنامه نمودهاند. علاوه برآن بسیاری از نویسندگان افراد شناخته شده در عرصۀ دانشنامهنگاری نیز نیستند. لذا از این جهت نیز اعتبار و روایی کار مورد سوال جدی است. ناگفته نماند که برای هر کدام به قدر کافی مستند وجود دارد.
4. مشکلات محتوایی:
سروران گرامی
متأسفانه محتوا نیز از اسیر مشکلات فراوان است. علت اصلی آن به نداشتن دیدگاه مشخص و منابع معیار بر میگردد که قبلا بیان شد. چون محتوا محصول تلاقی چارچوب نظری و منابع است. در نتیجه، محتوای بیمار، جهتدار، مشوش و ناتمام تولید شده است. به عنوان نمونه در صفحه 856 گفته شده است که «فلان شخص ... سند ماستری خود را در سال 1393 از دانشگاه کاتب دریافت کرده است». منبع این سخن خود نویسنده است. در حالیکه بنده همان زمان مدیر ماستری دانشگاه کاتب بودم و کاتب در آن سال فراغت از ماستری نداشت و فرد مذکور ترک تحصیلکرد. این سخن یعنی جعل و متهم نمودن یک نهاد علمی به صدور سند پیش از وقت و یا زیر سوال بردن اعتبار علمی یک دانشگاه و تراشیدن امتیاز برای یک فرد. یک نمونه دیگر مشاهر ایسوم تیمور، مشاهر بامیان، اوجی، باداسیه و اونی است.
در مواردی به عناوین عمومی اتهام وارد شده است. (مدخل اونی و کشته شدن علوی) دلیل آن این است که نویسندگان تنها از هفتهنامۀ بنیاد وحدت استفاده کرده است. سخنان ضد و نقض در مقالات بهصورت مکرر به چشم میخورد؛ به عنوان نمونه صفحه 525 و مدخل اونی و کوتل اونی در مورد قلمروهای مرزی بهسود مقایسه شود. خندهدارتر اینکه؛ گفته میشود، گاهی مرزهای جغرافیای و اسامی تاریخی جابجا شده است؛ برای نمونه به (مدخل اونی و کوتل اونی مراجعه شود). اینها صرفا نمونه است. مثال دیگر اینکه در مدخل بادآسیه گفته شده است که این منطقه متصل به کوه بابا است؛ در حالیکه آنجا اصلا کوه ندارد تا چه رسد به کوه بابا. مهمتر از همه در مواردی اسامی هویتساز تغییر کرده است؛ برای مثال دره هزارهها به آبشار تغییر کرده است.
در موارد مختلف پدیدههای خرافی و موهن مثل اوخلی فال، بانگ مرغ، بانک کلاغ، بانک ناوقت مرغ، به عنوان «باور» و برخی افسانههای تاریخ گذشته مثل باب الف به عموم مردم منسوب شده است؛ حتی برخی مناطق به صورت مشخص برجسته نیز شده است که این امر توهین و تحقیر هویت فرهنگی هزارهها است. در مدخل ایستاده شدن شمه چای گفته شده است که این باور فعلا هم رایج است تا جایی که با مشاهده آن برای پذیرایی از مهمان آمادگی میگیرند. اگر دانشنامه همینها را احیا میکند چه بهتر است که احیا نکند. در موارد زیادی مطالب مهم حذف شده است که خود میتواند به نفاق اجتماعی و منازعات درونی دامن بزند. برای مثال زیستگاه هزارههای میدان وردک کاملا در ذیل عنوان زیستگاه هزارهها در مدخل افغانستان حذف شده است.
نادیدهانگاری افراد معروف و مشهور علاوه بر مدخل در محتوا نیز باز تولید شده است. شخصیتهای برجسته مناطق در قسمتی معارف نیامده است. در مواردی افراد، حوادث و اماکن که دیدگاههای مثبت و منفی وجود دارد؛ اقتضای دانشنامهنگاری این است که هر دو جنبه بدون سانسور از منابع مختلف نقل شود و هر نوع دانشی که در مورد آن وجود دارد مستند جمعآوری نماید؛ اما در این دانشنامه برعکس عمل شده است. تلاش شده است که نقاط منفی افراد مسالهدار کمرنگ و ابعاد مثبت آن برجسته شود. یکی از شگردهای این کار هم این بوده است که اطلاعات اصلی خود را از فرزندان، نزدیکان و کتابهای مرتبط با خود آنها گرفته است. به مقالات اکبری، انوری، اقتدار ملی و افشار، امینی اشترلی مراجعه شود. در مقابل افراد محبوب کوشش شده است که یک نقطه منفی برای او بیارد یا تمام ابعاد شخصیتی او معرفی نشود. (به مقاله ابوذر غزنوی و عیدمحمد ابراهیمی به عنوان نمونه مراجعه شود). همچنان مسایلی آورده شده است که یقینا به زیان اشخاص و جامعه هزاره است.
در یک کلام دانشنامه تا اینجا نه تنها معرف و تذکرۀ هویت هزاره نیست، بلکه به ائینۀ کج و معوجی است که چهرۀ هزاره را کج، کدر و نامطلوب نشان میدهد. میتوان اسم آن را هر چیزی گذاشت، جز دانشنامه. چونکه هیچ دانشی مستند برای عموم در آن جمعآوری نشده است، بلکه مجموعۀ از تخلیص، مصاحبه، زندگینامۀ خود نوشت و اطلاعات تک منعی و جهتدار در ارتباط با مجموعۀ از مداخل مرتبط و نامنسجم است.
سوالات:
با توجه به مطالب فوق سوال ما از کارشناسان علمی و مشاوران دانشنامه این است؛ آیا از سوی شما به عنوان «کارشناسان علمی و مشاورین» دانشنامه، محتوای این کتاب مورد تأیید قرار گرفته است؟ آیا با شما در طراحی مدخلها مشورت شده است؟ چگونه چنین محتوایی از سوی عزیزانی تأیید شده است که نه تنها شناخت دقیق، عمیق، گسترده و کامل از هزاره دارند، بلکه هر کدام از مفاخر علمی هستند و با متدهای رایج علمی کاملا آشنا هستند و دغدغۀ جز عزتمندی و پیشرفت هزاره را ندارند. اگر از اندوختههای علمی شما استفاده نشده و با شما مشورت صورت نگرفته است و هیچ نقشی در فرایند تولید علمی این کتاب ندارید، درج اسامی اساتید ما به عنوان کارشناسان علمی و مشاوران چه معنایی دارد؟ بسیاریها اطمینانشان به این است که این کار زیر نظر شما انجام گرفته و قابل اعتماد است. لذا از شما سروران گرامی تقاضامندیم که دیدگاه خود را در قبال این اثر اعلام فرمایید تا مردم از نقش واقعی شما در روند نگارش دانشنامه، آگاه شوند و فسلفۀ مزین شدن دانشنامه به اسامی شما عزیزان روشن شود.
استاتید گرامی گاه به منتقدین گفته میشود که چرا شما جنجالآفرینی میکنید؛ سوال ما این است که ما به سرنوشت و هویت خود حساس نباشیم نسبت به چه باید حساس باشیم؟ آیا درست است که ما مردم را از گفتوگو و ابراز نگرانی نسبت به سرنوشت شان منع کنیم؟ آیا درست است که از دیگران بخواهیم که همه مثل ما فکر کنند و هرکاری را که ما انجام دادیم، شما باید قبول کنید؟ آیا درست است که یک قرائت از هویت ما بر سرنوشت ما مسلط شود؟ آیا درست است که ما صرفا منتقدین را با الفاظ نادرست مخاطب قرار دهیم؟
انتظار براین است که کارشناسان و مشاوران دانشنامه که مورد احترام و قبول نویسندگان و منتقدین هستند، دیدگاهای خود را روشن بیان کنند. اگر جسارتی شده است از شما معذرت میطلبم و سربلندی شما آرزوی ماست.
من الله توفیق
امانالله فصیحی
2/12/1402