ویرایش معادل ترجمه است
ترجمه میتواند یک فن و یک هنر باشد، اما این هنر نیازمند علم و دانش در رشتههای مختلف و مربوطه نیز است.
اخیراً محمدکاظم کاظمی بسیار کوتاه به موضوع خوبی در مورد متون ترجمه شده از جمله دربارۀ روند ویرایش متنهای ترجمهی، بازخوانی، تشخیص اسامی در متون ترجمهی؛ آشنایی با جغرافیای مورد بحث در متنهای ترجمه شده اشاره کرده است. محمدکاظم کاظمی بر علاوهی که یک نویسنده خوب و یک شاعر توانا است و او یک ویراستار ادبی با مهارت نیز است. آقای کاظمی یک نویسنده و یک شاعر پرآوازۀ مهاجر افغانستانی است که اغلباً در زمینههای فرهنگی، اجتماعی و به ویژه در حوزههای بحران مهاجرت افغانستان قدم و قلم میزند.
بسیار کوتاه
عبارت «بسیارکوتاه» میتوان بدین مفهوم باشد که پیچیدگیها؛ ظرافتها؛ مشکلات؛ نواقص؛ عدم تبحر و توانایی مترجمان و ویراستاران در حوزههای ترجمه مکتوب و کتبی و در ویرایش متنهای ترجمهی بسیار زیاد و قابل توجه بوده است. بنابراین؛ میباید ویراستاران و منتقدانی با مهارت همانند آقای محمدکاظم کاظمی در نقد و اصلاحات این نواقص بپردازند تا راههای بهتری برای رشد ترجمههای با کیفیت و ایدهآل در بخشهای فرهنگی، ادبی و تاریخی توسعه یابد. گرچه؛ آنچهکه کاظمی اشاره کرده است متنهای ترجمه شده تنها به بازخوانی و نمونهخوانی منتهی نمیشود، بلکه نیازمند آشنایی بیشتر با سبکهای ویرایش متون ترجمهی؛ حذف و اضافه؛ وفاداری به اثر نویسنده؛ عدم تحریف واژههای کلیدی و تخصصی؛ شیواسازی؛ بومیسازی و غیره نیز میباشد.
از حداکثر به حداقل
بنابراین؛ از آنجای که خودم نیز گهگداری دست به امور و کارهای ترجمه میزنم، اگرچه، کارهای بنده هم خالی از هیچ اشکالات و اشتباهاتی نیست، بلکه دارای خطاهای نیز است. اما سعی بر این است که ترجمهگران و ویراستاران عزیز بتوانند با یک علاقهمندی خاص؛ با یک نگرش کلی و با یک مطالعات اصولی در حوزه ترجمه و ویرایش که باهم بسیار مرتبط هم است، چنین نواقص و اشکالات را از حداکثر به حداقل برسانند.
فن و هنر
از سوی دیگر، ترجمه میتواند یک فن و یک هنر باشد، اما این هنر نیازمند علم و دانش در رشتههای مختلف و مربوطه نیز است. با اینوجود؛ یک مترجم میباید و در پیروی آن یک ویراستار در مورد موضوع مورد بحث از تمامی ابعاد و زوایای یک اثر مطالعه و آگاهی کافی داشته باشند. این مطالعات و آگاهی شامل آشنایی با متن مبدا و مقصد؛ آشنایی با فرهنگ مبدا و مقصد؛ آشنایی با جغرافیاهای مورد بحث؛ آشنایی با اسامی نوشتاری انسانها و مکانها؛ آشنایی با مسلۀ بومیسازی و فرهنگسازی در ترجمه و آشنایی با سبکهای ویرایشی در متون ترجمهی میشوند.
ویرایش معادل ترجمه است
بدینترتیب؛ از دیدگاه من «کار ویرایش یک اثر معادل ترجمه آن اثر» است. بلکه فراتر از آن کار و مسئولیت ویراستار سنگینتر از کار مترجم نیز است، زیرا آخرین خروجی یک متنی قابل انتشار با مسئولیت یک ویراستار برای انتشار آماده میشود. اما این نواقص و اشکالات در آثار ترجمهی و ویرایشی تنها به چنین چیزها نمیتوان خلاصه شد، بلکه نیازمند اوقات بیشتر، برسیهای بیشتر، گفتمانهای مهارتی و اصولی عمیقی خواهند بود.
بومیسازی و فرهنگسازی در ترجمه
در نهایت؛ مهمتر از همه در ترجمه متون و آثار، موضوع بومیسازی و فرهنگسازی در مهارت و اصول ترجمه مطرح و بسیار حائز اهمیت است. متأسفانه اکثریت ترجمهگران دست به ترجمههای میزنند که آگاهی حداقلی و بلکه آگاهای درست هم از جغرافیاها، فرهنگها و تنوع فرهنگی یک حیطهی مورد بحث ندارند. چنین روندها و وضعیتها باعث میشود که ترجمه خروجی یک اثر خوب با تبعات و نتایجی بسیار بدی مواجه شود. در همینحال؛ به عنوان مثال میتواند گفت که مترجمان ایرانی از نظر مهارت، اصول و علم و دانش در حوزه ترجمه مکتوب و کتبی بسیار توانااند. اما در فرهنگ و جغرافیای افغانستان همواره ترجمههای ایدهآل و قابل بازخوردی، آنچنانی نداشته است، زیر آشنایی بومی، جغرافیای، عبارتی و فرهنگی چندانی با محیط جامعه افغانستان نداشته است.
رمان بادبادک باز اثر خالد حسینی با ترجمۀ مهدی غبرایی
بنابراین؛ میتوان به عنوان نمونه کتاب «بادبادک باز» نوشتهی خالد حسینی با ترجمۀ مهدی غبرایی را نیز در نظر گرفت. مهدی غبرایی یکی از مترجمان توانای داستانی با گرایش علوم سیاسی است، و او آثار پرآوازههای زیادی را نیز ترجمه کرده است. در کل ترجمههای آقای غبرایی لذتبخش است و به دلها چنگ میزند. اما ترجمۀ کتاب بادبادک باز از نظر روشهای عبارتی، بومیسازی، اسامی و همگامسازی فرهنگی با وجود تنوع فرهنگی در افغانستان خالی از خطاها و اشکالات نیست.
پیوندهای مرتبط: